حاشیه سود خالص (Net profit margin)
حاشیه سود خالص (به انگلیسی Net Profit Margin) شرکت، یکی از نسبتهای سودآوری است که از طریق تقسیمکردن سود خالص به کل فروش محاسبه میشود.
درآمد یا سود خالص ممکن است از طریق کمکردن هزینههای عملیاتی و سایر هزینهها مانند مالیات و هزینه خرید مواد اولیه از کل درآمد محاسبه شود.
حاشیه سود را به صورت درصد نمایش میدهند و در واقع این نسبت نشان میدهد که از یک تومان فروش شرکت، چه مقدار آن به سود خالص تبدیل شده است.
به عنوان مثال، حاشیه سودخالص 30 درصد نشان میدهد که از 1000 تومان فروش محصولات شرکت، 300 تومان سود خالص به دست آمده است.
در واقع؛ حاشیه سود خالص مهمترین معیار برای مشاهده وضعیت سودآوری یک شرکت است. این معیار نسبت به سایر انواع سود، اطلاعات سودمندتری را در اختیار سرمایهگذاران قرار میدهد.
این معیار، از تقسیم سود خالص بر فروش خالص یا تقسیم سود خالص بر درآمد حاصل شده در یک دوره زمانی مشخص محاسبه میشود. با کسر تمامی هزینههای مرتبط با تولید محصول نیز سود خالص به دست میآید.
این هزینهها شامل موارد زیر هستند:
- نیروی کار
- هزینه عملیاتی اجاره
- هزینه مواد خام
- مالیات از درآمد کل
- هزینه پرداخت بهره
- ویژگیهای کلیدی حاشیه سود خالص
این شاخص جهت ارزیابی نحوه مدیریت یک شرکت، ارزیابی میزان سود دریافتی از فروش و مهار هزینههای عملیاتی و هزینههای سربار، به سرمایهگذاران کمک بسیاری میکند.
این معیار نشان میدهد که چه مقدار درآمد خالص، به عنوان درصدی از درآمدهای دریافتی ایجاد شده است.
یک شرکت میتواند با ردیابی افزایش و کاهش این شاخص، پی ببرد که آیا شیوههای فعلی کارآمد هستند یا خیر و سود شرکت را بر اساس درآمد پیشبینی کند.
Net Profit Margin چگونه محاسبه میشود؟
حاشیه خالص سود با استفاده از فرمول زیر به دست میآید:
این شاخص چه تفاوتی با سایر معیارهای حاشیه سود دارد؟
حاشیه سود خالص، تمام هزینههای مربوط به فروش را در نظر گرفته و آن را به جامعترین و محافظهکارانهترین معیار سودآوری تبدیل میکند.
از سوی دیگر؛ حاشیه ناخالص سود، به هزینههای کالاهای فروخته شده (COGS) مرتبط است و مواردی مانند سربار، هزینههای ثابت، هزینههای بهره و مالیات را نادیده میگیرد.
حاشیه سود عملیاتی نیز تمام هزینههای عملیاتی را لحاظ میکند، اما هیچ کدام از هزینههای غیرعملیاتی را شامل نمیشود.
مزایای حاشیه سود خالص
- همانطور که اشاره کردیم؛ حاشیه سود در امور مالی و حسابداری، معیاری از درآمد (یا سود) یک شرکت نسبت به هزینه آن است. net profit margin تمام هزینهها و درآمد یک شرکت را با هم درنظر میگیرد و آن را به یک معیار سودآوری کامل تبدیل میکند. این معیار، به ارزیابی هزینهها و قیمتگذاری کمک بسیاری میکند. به عنوان مثال؛ حاشیه سود خالص بالا بیانگر این است که یک شرکت، استراتژی قیمتگذاری موثری دارد، هزینهها را پایین نگه میدارد یا ترکیبی از هر دو را به کار گرفته است.
- به دلیل اینکه حاشیه سود خالص، درصدی از درآمد شرکت است؛ میتوان هنگام مقایسه شرکتها با اندازههای مختلف در یک صنعت(از کسبوکارهای کوچک تا شرکتهای بزرگ)، از این معیار جهت مقایسه ارزیابی عملکرد شرکتها استفاده کرد. این معیار یکی از مهمترین شاخصهای سلامت مالی یک شرکت است. یک شرکت میتواند با ردیابی افزایش و کاهش در حاشیه سود خالص، ارزیابی کند که آیا رویههای فعلی کارآمد هستند یا خیر.
- حاشیه سود کمتر نیز باعث میشود که شرکت، هزینهها و استراتژی قیمتگذاری خود را برای افزایش سودآوری مجدد ارزیابی کند. علاوه بر این؛ وامدهندگان و بانکها از این شاخص، برای ارزیابی پرداخت یا عدم پرداخت وام به شرکتها بهره میبرند. به عبارت دیگر، بانکها تمایل دارند به شرکتهایی وام دهند که حاشیه سود بالاتری دارند؛ چراکه این موضوع نشان میدهد که شرکت به احتمال زیاد دارای جریان نقدی قوی و بیشتری برای بازپرداخت وام است.
- از آنجایی که این شاخص در شرکتها به صورت درصد بیان میشود، میتوان سودآوری دو یا چند کسبوکار را بدون در نظر گرفتن اندازه مقایسه کرد.
همچنین این معیار شامل تمام عوامل موثری است که در ادامه به آنها اشاره میکنیم:
- تمام جریانهای نقدی خروجی
- درآمد کل
- سایر هزینههای عملیاتی
- پرداخت بدهی شامل بهره پرداختی
- پرداخت یکباره برای رویدادهای غیرمعمول مانند دعاوی حقوقی و مالیات
- جریانهای درآمد اضافی
- درآمد سرمایهگذاری و درآمد حاصل از عملیات ثانویه
محدودیتهای حاشیه سود خالص
در کل؛ فرمول حاشیه سود خالص معیار خوبی برای سودآوری است؛ اما ممکن است که این معیار تحت تأثیر فروشهای یکباره، مانند فروش دارایی قرار گیرد و باعث شود که کسبوکار به شکل فریبنده و غیرواقعی، سالم به نظر برسد.
علاوه بر این؛ اگر از این شاخص برای مقایسه مشاغل استفاده میکنید، باید توجه داشته باشید که شرکتها در صنایع مختلف، مدلهای تجاری متفاوتی دارند و مقایسه آنها کل ماجرا را نشان نمیدهد.
به بیان سادهتر؛ از مقایسه حاشیه سود صنایع مختلف، نتیجهگیریهای یکسانی داشته باشید. همچنین لازم به ذکر است که حاشیه سود خالص، به شما دید بیشتری از رشد فروش یا درآمد نمیدهد. این معیار نمیتواند به شما در درک موثر هزینههای تولید کمک کند.
بهتر است از فرمول حاشیه خالص سود به همراه سایر معیارهای مالی مانند حاشیه ناخالص یا جریان نقدینگی نیز استفاده کنید تا دید بهتری از عملکرد کل شرکت به دست آورید.
سخن پایانی
به طور کلی؛ حاشیه سود خالص برای تعیین میزان سودآوری یک شرکت مورد استفاده قرار میگیرد و استفاده از آن جهت مقایسه شرکتهای فعال در یک صنعت مفید خواهد بود.
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
با نمادبان بیاموزید: تفاوت حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی در بورس
آشنایی با کاربردهای حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود به طور کلی شامل نسبت سود به فروش شرکت است. برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم میشوند.
منظور از حاشیه سود خالص چیست؟
از حاشیه سود خالص در تحلیل تکنیکال استفاده میشود. تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم باشد و سرمایهگذاران میتوانند میزان تغییرات سهام در دورههای مختلف را محاسبه کرده و زمان مناسب خرید را تشخیص دهند. منظور از سود خالص، سودی است که هزینه ها از آن کسر شده و حاشیه سود خالص، درصد درآمد پس از کسر هزینههای تولید است. مقدار حاشیه سود خالص از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعیین حاشیهی سود خالص چه کاربردهایی دارد؟
چنان که پیشتر اشاره کردیم تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم بوده و سرمایهگذاران را درپیش بینی گزارشات دوره ای میزان تغییرات و اقدام به خرید سهم در قیمت های مناسب راهنمایی کند. باید توجه داشته باشید که راه قابل اطمینان برای تحلیل و بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص شرکتها، استفاده از گزارش عملکرد دوره ای شرکت است. چرا که امکان دارد شرکتها،تمایل داشته باشند حاشیهی سود خالص یا ناخالص خود را کمتر نشان دهند، اما در بررسی گزارش میان دوره ای حاشیه سود خالص، یا ناخالص شرکت به طور دقیق و صحیح اعلام میشود.
حاشیـه سود پایین میتواند نشانگر این باشد که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی در فروش تجربه کند، حاشیـه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی برسد.
در بررسی حاشیه سود ناخالص باید به این نکته توجه کرد که اگر افزایش این نسبت به دلیل افزایش فروش باشد دلیل آن نیز مشخص شود. ممکن است فروش شرکتی افزایش یابد ولی این فروش از محل افزایش نرخ ها باشد و مقدار فروش شرکت نسبت به گذشته کاهش یافته باشد. اگر این اتفاق بیفتد میتوان انتظار داشت که در دوره آینده حاشیه سود ناخالص شرکت به دلیل مشکلات فروش کاهش می یابد.
سود خالص و حاشیه سود خالص چطور تعیین میشود؟
در صورت های مالی شرکت ها منظور از سود خالص، رقمی است که بعد از کسر هزینه ها از سود به دست میآید. برای تقسیم سود نقدی در مجامع از سودخالص استفاده میشود؛ یعنی تعیین میشود چه قسمتی از سود خالص، بین سهامداران شرکت توزیع شود. حاشیه سود خالص شرکت نیز از تقسیم سود خالص بر مبلغ فروش شرکت به دست می آید. درصد حاشیه سود خالص شرکت درواقع نشان می دهد که از هر ۱ تومان فروش شرکت چقدر از آن به سود خالص تبدیل شده است. به طور مثال اگر حاشیه سود خالص شرکت ۱۸ درصد باشد،بدین معناست که از هر ۱۰۰ تومان فروش شرکت ۱۸ تومان، به سود خالص تبدیل شده است. شرکتها از دو روش افزایش مبلغ فروش شرکت و کاهش هزینه های شرکت اقدام به افزایش سود خالص میکنند.
منظور از حاشیه سود عملیاتی چیست؟
سود یا درآمد عملیاتی با درنظر گرفتن سود ناخالص و کسر تمام هزینههای متغیر تولید مانند دستمزدها، اجاره، هزینه آب و برق و مواد خام به دست میآید. حاشیه سود عملیاتی از سود عملیاتی یک شرکت تقسیم بر فروش خالص آن محاسبه میشود. سود عملیاتی اغلب در انتهای اظهارنامههای درآمد بیان می شود.
فرمول محاسباتی حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی یا بازده فروش برای ارزیابی چگونگی مدیریت شرکت و میزان ریسکپذیری آن کاربرد ویژهای دارد. این مفهوم نسبت درآمدی که برای پوشش هزینههای غیرعملیاتی، مانند پرداخت بهره، در دسترس است را نشان میدهد و به همین دلیل همواره مورد توجه سرمایهگذاران و وامدهندگان به شرکت قرار دارد.
در چه مواردی از حاشیه سود عملیاتی استفاده میشود؟
گاهی مدیران شرکتها از حاشیه سود عملیاتی، برای انتخاب پروژههایی که جمع کل درآمد را افزایش دهد، استفاده میکنند. اما در این بین، نحوه تخصیص هزینههای سربار نیز میتواند فاکتوری پیچیده و تعیینکننده باشد.
مدنظر داشته باشید که تنها برای شرکتهایی که در صنایع مشابه فعالیت دارند و در بهترین حالت مدلهای تجاری و فروش سالانه مشابه دارند، میتوانیم از حاشیه سود عملیاتی استفاده کنیم. چرا که شرکتها در صنایع مختلف با مدلهای تجاری کاملا متفاوت حاشیه سود عملیاتی بسیار متفاوتی دارند، بنابراین از مقایسه آنها نتیجهی عقلانی حاصل نمیشود.
تمام شاخص های مالی در تحلیل های مالی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. هر دو شاخص حاشیه سود برای اندازه گیری تولید درآمد توسط مدیریت شرکت به کار گرفته می شوند. بهتر است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکت های مشابه مقایسه شود.
نمادبان در تمامی مراحل سرمایهگذاری همراه شماست.
پیشنهاد می کنیم بجای عضو شدن در کانالهای تلگرامی، تحلیلگران منتخب را در بخش پیامهای اپلیکیشن نمادبان دنبال کنید تا فقط تحلیلهای مربوط به نمادهای بورسی خودتان را ببینید. همچنین اگر سبدگردان هستید و یا نیاز دارید سبدهای مختلف تشکیل دهید نیز می توانید اپلیکیشن نمادبان را نصب نمایید. شما میتوانید برای یافتن پاسخ سواالات بورسی خود، سایر مقالات نمادبان را بخوانید.
حاشیه سود | حاشیه سود چیست؟
مقالات
حاشیه سود چیست؟
حاشیه سود به معنای سودی است، که از تولید واحدهای کالایی پس از فروش و کسرشدن مالیات بدست می آید ودرآمد سازمان در نتیجه آن مشخص می شود. به طور خیلی ساده با کم کردن هزینه نهایی تولید از درآمد های بدست آمده می توان این مبلغ را بدست آورد. براساس آن می توان گفت اندازه سود حاشیه ای بر مقیاس تولید تاثیر می گذارد. در نهایت سودی که نصیب شرکت می شود با تغییرات در مقیاس تولید رابطه مستقیم دارد. و سازمان مورد نظر باید در نظر داشته باشد که چه درصدی از فروشش را به سود تبدیل کرده است.
سود حاشیه ای علاوه بر اینکه در ارزیابی کردن ریسک استفاده می شود، سود آوری کسب و کارها را مشخص می کند. با تحلیل و بررسی اعداد و ارقام آن مدیران در مورد تولید تصمیم می گیرند.
حاشیه سود صفر زمانی اتفاق می افتد که هزینه نهایی با درآمد نهایی برابر باشد. دراین صورت با افزایش تولید درآمد افزایش نمی یابد، و بلعکس ممکن است درآمد منفی شود.
تعریف کلی
حاشیه سود افزایش سودی می باشد که از تولیدات اضافه حاصل شده است.
از ما به تفاوت هزینه نهایی و درآمد نهایی، سود حاشیه ای بدست می آید.
تحلیل و بررسی این حاشیه در میزان تولید نقش مهمی را بازی می کند.
وقتی هزینه نهایی شرکت ها با درآمد نهایی برابر شود، شرکت ها تولید را افزایش می دهند. البته این برای زمانی است که حاشیه سود صفر است. وقتی که حاشیه منفی می شود اصولا تصمیماتی برای توقف تولیدات گرفته می شود. حاشیه بالای سود حاصل از کنترل هزینه ها با درآمد است. که این امر یک مدیریت قوی و کارآمد را می طلبد و نیازمند استراتژی های مناسب برای قیمت گذاری است.
فرمول محاسبه
همانطور که قبلا گفتیم برای محاسبه حاشیه سود، درآمد نهایی که از میزان فروش بدست آمد است و هزینه های نهایی که در قبال تولید محصول حاصل می شود را بدست آوریم طبق این فرمول سود حاشیه ای بدست می آید.
(هزینه نهایی/درآمد نهایی) – ۰= حاشیه سود
بر اساس این فرمول هر مقدار که نسبت به هزینه به درآمد کاهش یابد، می توان بیشترین میزان را برای حاشیه دانست.
وقتی درآمد افزایش پیدا کند و هزینه پایین بماند، حاشیه سود بیشتر است. زمانی که فروش یک شرکت کم باشد باید هزینه ها پایین بماند. و دراینجا اهمیت قیمت گذاری بیشتر از همه به چشم می آید. قیمت گذاری مناسب در میزان سود حاشیه ای نقش مهمی دارد.
عملکرد کسب و کار را می توان با اعداد حاشیه سود مشخص نمود، به طوری که:
اگر حاشیه بیشتر از ۸۵٪ باشد. عملکرد سازمان را خوب برآورد می کنند.
اگر بین ۵۰٪ تا ۸۵٪ باشد عملکرد سازمان متوسط است.
اگر زیر ۵۰٪ باشد عملکرد سازمان ضعیف برآورد می شود.
البته درصد های بالا به نوع صنعت و نوع فعالیت وابسته هستند.
انواع حاشیه سود
حاشیه سود انواع و ماهیت های مختلفی دارد که به بررسی هریک از آن ها می پردازیم.
- حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص، در قبال دریافت درآمد حاصل از فروش حاصل می شود. به این صورت که هزینه های مستقیم خدمات و محصولات، به عنوان هزینه در نظر گرفته شده اند و در نتیجه سود حاشیه ای ناخالص بدست آمده است.
- حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی شامل هزینه هایی است که به صورت غیر مستقیم با تولیدات محصولات در ارتباط می باشد. بازاریابی و تبلیغات، انجام تحقیقات و تفحص نمودن، از جمله مواردی است که در سود حاشیه ای عملیاتی هستند.
درمورد حاشیه سود خالص، در نهایت باید مالیات پرداخت شود، تا درنهایت سود خالص به دست می آید. در ضمن توجه داشته باشید سود حاشیه ای ناشی از درآمد خالص است.
از ابزارهایی که برای سرمایه گذاری مهم هستند نسبت های مالی هستند. سرمایه گذاران با بررسی نسبت های مالی در مورد سرنوشت پول و سرمایه خود تصمیم می گیرند. این نسبت ها بیشتر به عنوان ابزارهای مقایسه برای بانک ها هستند. و سهام بانک ها را اینگونه با هم مقایسه می کنند. همچنین برای مقایسه وضعیت کنونی بانک با وضعیت گذشته اش از این نسبت استفاده می کنند.
به طور کلی نسبت های مالی زبان گویای ارقامی هستند که در صورت های مالی بانک ها وجود دارند. با برقراری ارتباطات مناسب که بین این مطالعات انجام می شود، مطالب مهمی برای تحلیل گران بازار مالی آشکار می شود.
اهمیت و مزایا
حاشیه سود دارای مزایای زیادی است و معیار مهمی برای عملکرد شرکت ها و موسسات به حساب می آید. که از طریق آن می توان سود حاشیه ای و نقطه سر به سر را مشخص نمود. با این نسبت های حاشیه ای میزان تولید ارزیابی می شود.
با نسبت های حاشیه ای میزان تولید ارزیابی می شود. افزایش هزینه ها سود حاشیه ای را به صفر یا منفی می رساند، که در نتیجه اینها مدیران تصمیمان مهمی در زمینه مدیریت هزینه ها می گیرند.
حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)
حاشیه سود ناخالص یا Gross Profit Margin یکی از نسبت های مالی است که برای ارزیابی سلامت مالی شرکت و مدل کسب و کار آن استفاده میشود. این نسبت مالی مشخص می کند میزان پولی که پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته از مجموع درآمد حاصل از فروش چقدر است. حاشیه سود ناخالص به عنوان حاشیه ناخالص نیز شناخته می شود و با تقسیم سود ناخالص بر درآمد محاسبه می شود.
نسبت سود ناخالص یا GROSS PROFIT MARGIN به زبان ساده
در صورت سود و زیان هر شرکتی، چندین لایه سودآوری وجود دارد که تحلیلگران برای ارزیابی عملکرد یک شرکت از انها استفاده می کنند.این اقلام عبارت اند از:
- سود ناخالص (Gross Profit)
- سود عملیاتی یا سود قبل حاشیه سود چیست از بهره و مالیات (EBIT)
- سود خالص (Net Income)
هر سطح اطلاعاتی در مورد سودآوری شرکت ارائه می دهد. سود ناخالص، سطح اول سودآوری، به تحلیلگران می گوید که چطور یک شرکت در ایجاد یک محصول یا ارائه خدمات در مقایسه با رقبا عمل کرده است. حاشیه سود ناخالص، که به صورت درآمد ناخالص تقسیم بر مجموع درآمد محاسبه می شود، به تحلیلگران اجازه می دهد که مدل کسب و کار شرکتها را با یک معیار قابل اندازه گیری مقایسه کنند.
کاربرد های حاشیه سود حاشیه سود چیست ناخالص
بدون حاشیه ناخالص کافی، یک شرکت قادر به پرداخت هزینه های عملیاتی خود نیست. به طور کلی، نسبت سود ناخالص شرکت باید پایدار باشد، مگر اینکه تغییری در مدل کسب و کار شرکت رخ داده باشد. برای مثال، هنگامی که شرکت ها بخشی از عملیات زنجیره تامین خود را خودکار می کنند، سرمایه گذاری اولیه ممکن است بالا باشد؛ با این حال، هزینه کالاهای فروخته شده به علت هزینه های کمتر، پایین تر بوده و کارایی بهبود می یابد.
همین طور تغییرات Gross Profit Margin نیز ممکن است ناشی از تغییرات در قوانین حاکم بر صنعت و یا حتی تغییر در استراتژی قیمت گذاری شرکت باشد. با فرض ثابت بودن همه شرایط اگر یک شرکت محصولات خود را کمی گرانتر در بازار به فروش برساند، در این صورت این شرکت دارای حاشیه سود ناخالص بیشتری نسبت به سایر شرکتها است. و در صورتی که قیمت محصولات شرکت بیش از حد بالا باشد، مشتریان ممکن است محصول آن را نخرند.
مثالی برای حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص درصد هر ریال فروش را نشان میدهد که پس از کسر قیمت تمام شده کالای فروش رفته باقی می ماند.هر چه سود ناخالص بیشتر باشد، بهتر است. سود ناخالص نیز مابهالتفاوت فروش خالص و بهای تمام شده کالای فروش رفته است.
حاشیه سود ناخالص برای مقایسه مدل های کسب و کار شرکت با رقبا مورد استفاده قرار می گیرد. شرکت های کارآمد تر و یا شرکتهایی که از مزیت بالاتری برخوردارند و میتوانند محصولات خود را گرانتر از رقبا به بازار عرضه کنند، حاشیه سود بیشتری را مشاهده می کنند. این به آن معنی است که اگر شما دو شرکت داشته باشید و هر دو شرکت محصول مشابهی به نام کنسول بازی می سازند و یک شرکت می تواند کنسول بازی را با یک پنجم هزینه و در مدت زمان مشابه تولید کند، این شرکت در مزیت بازار را به دست آورده است. به عبارتی این شرکت راهی یافته تا هزینه های کالای فروش رفته خود را تا پنج برابر رقیب خود کاهش دهد.
شرکت رقیب برای اینکه بتواند مارجین سود ناخالص خود را افزایش دهد باید هم قیمت خود را دو برابر کند و هم فروش محصولاتش در بازار دو برابر شود. اما متاسفانه، وقتی قیمت فروش را افزایش دهد، تقاضای محصول به دنبال آن کاهش می یابد، زیرا مشتریان نمی خواستند برای محصول دو برابر هزینه کنند. به این ترتیب شرکت رقیب حاشیه سود و سهم بازار خود را در روندی بلندمدت از دست می دهد.
فرض کنید جمع کل فروش کنسول بازی شرکت شناسا 20 میلیارد تومان و بهای تمام شده کالای فروش رفته 12 میلیارد تومان است. در این صورت سود حاشیه سود چیست ناخالص شرکت شناسا 8 میلیارد تومان خواهد بود. حاشیه سود ناخالص نیز از تقسیم سـود ناخالـص بر جمع فروش یعنی 8 تقسیم بر 20 محاسبه می شود که برابر با که 0.40 یا 40 درصد است. این بدان معنی است که شرکت شناسا به ازای هر 1000 تومان فروش 400 تومان Gross Profit Margin ایجاد می کند.
هزینه یابی و حاشیه سود
هزینه یابی و حاشیه سود می تواند بسیاری از اطلاعات مهم را در مورد تجارت شما نشان دهد. در واقع از طریق این صورت های مالی ، می توانید تعیین کنید که آیا شرکت شما در مدت زمانی خاص پول به دست آورده یا ضرر کرده است. می توانید هزینه های کلی و درآمد کل خود را ببینید. همچنین می توانید حاشیه سود شرکت خود را محاسبه کنید تا ببینید آیا واقعاً سودآور هستید یا خیر. در ادامه کارشناسان ما در شرکت بهوان؛ ارائه دهنده بهترین سامانه فروش و نرم افزار خدمات پس از فروش در خصوص جنبه های کلیدی هزینه یابی و حاشیه سود بیشتر توضیح خواهند داد.
حاشیه سود چیست؟ (سود خالص / درآمد خالص)
به طور کلی چندین نوع حاشیه سود وجود دارد که عبارتند از:
- حاشیه سود ناخالص (درآمد کل – بهای تمام شده کالاهای فروش رفته (COGS))
- حاشیه سود عملیاتی (درآمد – COGS و هزینه های عملیاتی)حاشیه سود چیست
- حاشیه سود قبل از مالیات
- حاشیه سود خالص (درآمد – کلیه هزینه ها از جمله سود و مالیات)
اما اصطلاح حاشیه سود اغلب برای محاسبه حاشیه سود خالص به کار می رود. روش محاسبه حاشیه سود ، به شکل تقسیم سود خالص بر درآمد (فروش) خالص است که اغلب به صورت درصد بیان می شود. این عدد نشان دهنده میزان کارآیی یک شرکت در کنترل هزینه ها است. هرچه حاشیه سود خالص بیشتر باشد ، شرکت در تبدیل درآمد به سود واقعی موثرتر است. حاشیه سود خالص روش خوبی برای مقایسه شرکت های یک صنعت به شمار می رود ، زیرا این شرکت ها عموماً تحت شرایط مشابه تجاری قرار دارند.
با این حال ، حاشیه سود خالص نیز روش خوبی برای مقایسه شرکت های صنایع مختلف است تا بتواند ارزیابی کند که کدام صنایع نسبتاً سودآورتر هستند. سود ناخالص را نیز می توان با تفریق کل هزینه های شرکت نظیر هزینه های عملیاتی ، هزینه مواد اولیه ، هزینه های مالیاتی ، هزینه های نیروی کار ، هزینه های فروش و بازاریابی و سایر هزینه ها از کل درآمد به دست آورد.
عواملی که بر حاشیه سود تأثیر می گذارند
حاشیه سود نسبتاً مقوله پیچیده ای نیست اما به عنوان یکی از مهم ترین نشانه های کارآیی یک تجارت در نظر گرفته می شود. فاکتورهای حاشیه سود چیست زیادی وجود دارد که بر حاشیه سود تأثیر می گذارد ، اما همه آنها کمی نیستند و بنابراین به طور واضح در متغیرهای محاسبه شما منعکس نمی شوند.
به عنوان مثال اگر یک خرده فروش هستید ، استراتژی مارک تجاری و بازاریابی شما به طور غیر مستقیم از طریق درآمد بر حاشیه سود شما تأثیر می گذارد. به نوعی ، تقریباً همه جنبه های فعالیت شرکت شما ، از مدیریت گرفته تا تاکتیک های فروش کف نظیر استفاده از سامانه فروش ، بر حاشیه سود شما تأثیر می گذارد.
مستقیم ترین عاملی که بر حاشیه سود تأثیر می گذارد سود خالص یا ناخالص شما است. یکی از ساده ترین و سریع ترین راه های تنظیم حاشیه سود ، تنظیم قیمت فروش یک کالا یا خدمات است. در حالی که بیشتر حاشیه ها را می توان به صورت کمی توضیح داد ، عوامل بیرونی مانند احساسات مصرف کننده به برند شما ، اثر هاله ای و سایر عوامل مرتبط دیگر نیز می توانند در این امر نقش داشته باشند. اثر هاله ای به این معناست که اگر مشتری برداشت مثبتی از کارشناس فروش داشته باشد به احتمال زیاد برداشت مثبتی از محصول و شرکت شما نیز خواهد داشت و بالعکس.
حاشیه سود خوب چیست؟
ممکن است از خود بپرسید ، “حاشیه سود خوب چیست؟” یک حاشیه خوب به میزان قابل توجهی از نظر صنعت متفاوت خواهد بود ، اما به عنوان یک قاعده کلی ، 10٪ حاشیه سود خالص به عنوان( متوسط )، 20٪ حاشیه سود خالص به عنوان زیاد (یا “خوب”) و 5٪ حاشیه سود به عنوان (کم) در نظر گرفته می شود. البته باز هم ، این دستورالعمل ها از نظر صنعت و اندازه شرکت بسیار متفاوت هستند و عوامل مختلفی می توانند بر آنها تأثیر بگذارند.
کاربرد هزینه یابی در کسب و کارها چیست؟
محاسبه حاشیه سود کسب و کار شما از صورت سود و زیان ، سودآوری کلی شرکت شما را نشان می دهد. اما هزینه یابی شغل ، داده های مالی را فراهم می کند که به شما امکان می دهد حاشیه سود را برای هر یک از دسته های کسب و کار خود محاسبه کنید تا مشخص کنید کدام یک از عملکردهای کسب و کار شما بیشترین سود را دارد. به عبارت دیگر محاسبه حاشیه سود خاص با استفاده از هزینه یابی به شما این امکان را می دهد تا برای افزایش حاشیه و سودآوری کلی شرکت خود ، تنظیمات خاصی را در عملکرد خود انجام دهید.
هزینه یابی چیست؟
هزینه یابی شغل ، یا حسابداری پروژه ، روشی است که می تواند هزینه های مستقیم و غیرمستقیم را به “مشاغل” خاص (محصولات یا خدمات) اختصاص دهد تا هزینه واقعی آنها تعیین شود. هزینه یابی شغل می تواند فقط شامل هزینه های مستقیم نظیر کار مستقیم و مواد مستقیم باشد یا می تواند بیشتر پیش برود و شامل درصد مناسبی از هزینه های غیرمستقیم (مانند قبوض آب و برق ، اجاره و لوازم اداری) باشد.
در هر صورت ، هزینه یابی شغلی صاحبان مشاغل را قادر می سازد که هزینه واقعی محصولات یا خدماتی را که ارائه می دهند ببینند و سپس حاشیه سود را نه تنها برای کل کسب و کار ، بلکه به صورت حاشیه سود چیست جداگانه برای هر نوع رده شغلی محاسبه کنند. محاسبه ، ردیابی و مقایسه حاشیه سود توسط مشاغل منفرد ، درک مبتنی بر داده را در مورد اینکه کدام یک از مشاغل ، خدمات ، مشتریان ، کارمندان یا محصولات بیشترین سود را دارند ، به شما ارائه می دهد.
همچنین به گفته کارشناسان ما در شرکت بهوان؛ ارائه دهنده سامانه فروش و نرم افزار خدمات پس از فروش ، “هزینه یابی ، به طور کلی ، به معنای یک روش حسابداری خاص است که جهت پیگیری هزینه های ایجاد یک محصول منحصر به فرد به کار می رود.”
فراموش نکنید هدف از هزینه یابی شغل این است که بتوانید کل کار خود را به واحد اقتصادی تقسیم کنید ، بنابراین می توانید هزینه یک واحد از هر محصول ، خدمت یا نیروی کار را محاسبه کنید. برای رسیدن به این هدف ، باید بتوانید هزینه های خود را محاسبه و تخصیص دهید. برای سهولت در امر محاسبه انواع هزینه و حاشیه سود می توانید از نرم افزارهای موجود در شرکت بهوان کمک بگیرید.
دیدگاه شما