ولادیمیر پوتین
استفن والت نظریه پرداز معروف روابط بین الملل که خود به مکتب نئورئالیسم تعلق دارد در مطلبی که در تارنمای Foreign Policy منتشر شده است، جنگ جاری بین روسیه و اوکراین را از منظر نظریه های روابط بین الملل بررسی و در خلال آن نظرات رئالیستی را در تبیین وضعیت فعلی موفق تر از نظریات ایدئالیستی می داند. در عین حال وی به برخی نقاط قوت نظریات آرمان گرایانه و نقاط ضعف نظرات واقع گرایانه نیز اذعان می کند. در این مقاله نویسنده که طبعا از زاویه تحلیلگران غربی مسائل بین المللی را طرح کرده است، نگاه بدبینانه ای نسبت به چشم انداز پایان مخاصمه دارد و پایان قریب الوقوع یا پایداری برای این جنگ به تصویر نمی کشد.
چرا روس ها جنگشان را با نبرد فنلاند مقایسه می کنند؟
اکنون یعنی ۸۲ سال بعد از آن واقعه بسیاری از ژنرال های روسی آماده اند تابوی تاریخی را که به سختی تکرار می شود به چالش بکشند. به گفته منابع نظامی روسیه ترس از وقوع یک جنگ جهانی یا یک درگیری هسته ای باعث مهار مداخلات اروپا و ایالات متحده آمریکا خواهد شد، این در حالی ست که نیروی غالب طی ماه ناشکیبایی در معامله گری ها مشکلات اولیه را پشت سر خواهد نهاد و مردم اوکراین را به تسلیم وادار خواهد کرد.
تهدید هسته ای پوتین اثر کرد
اما اکنون شبح تسلیحات هسته ای بعد از آنکه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه نیروهای راهبردی اش را به حالت آماده باش در آورد، با قدرت تمام به کابوس کشورهای اروپا تبدیل شد. روشن است که یک چنین سخنانی در خلال یک جنگ واقعی نشانه ای است که نمی تواند باعث نگرانی و تشویش نشود.
رفتار روسیه کاملا غربی است
عباس پرورده در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: برخلاف آنچه به عادت مالوف، روسیه را شرق و اروپا و آمریکا را غرب می نامند، رفتار روسیه یک رفتار کاملا غربی بر اساس پارادایم های مورد استفاده در نظریه های غرب ساخته است که قدرت را در نظام بین الملل خاتم النظریه حل مناقشات می داند و استفاده از آن با هر هزینه ای را حق خود می شمارد. دیگر کشورهای جهان هم موضع گیری هایی در همین منظومه دارند و پارادایم رئالیسم و حواشی آن نخواهد گذاشت جور دیگری فکر کنند.
اروپای کوتوله در دام پوتین
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: نتیجه سه دهه هزینههای اقتصادی و سیاسی برای کسب پرستیژ و جایگاه برتر در نظام جهانی از سوی اتحادیه اروپا طی تنها ۲۴ ساعت بعد از حمله روسیه به اوکراین بر باد رفته و اتحادیه اروپا مانند کِرمی ترسو بار دیگر به آغوش آمریکا پناه برد تا نشان دهد که غول اقتصادی نیازمند توان و اقتدار نظامی است.
اوکراین، هدیه ای که به بایدن رسید
تاکنون دولت بایدن از آزمون این جنگ سربلند بیرون آمده است، هم در بسیج حمایت از اوکراین و هم در پیشبرد رویدادها به نفع آمریکا و بدون پذیرش ریسکی جدی. اما این دستاوردها موقتی است و ماندگاریشان به چگونگی پایان جنگ و صلح پس از آن بستگی دارد. آزمونها برای آمریکا هنوز در راه است.
پوتین و بحران مشروعیت
امیر سجادی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: نوشتار پیشرو از منظر داخلی و با محور قرار دادن «دموکراسی و نسبت آن با مشروعیت سیاسی» به واکاوی چرایی و علل اقدام پوتین در تهاجم به اوکراین پرداخته است.
تظاهرات جهانی علیه حمله روسیه به اوکراین گالری
تظاهرات کنندگان در بسیاری از شهرها در سراسر جهان با تجمع در خیابان ها حمله روسیه به خاک اوکراین را محکوم کردند. بسیاری از تظاهرات کنندگان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، را به طور مستقیم هدف گرفته اند و او را هیتلر زمان خوانده اند.
آیا کودتا علیه پوتین ممکن است؟
اخباری که از عرصه جنگ دریافت می شود حاکی از آن هستند که فرماندهان روسی تاکتیک خود را تغییر دادند و اکنون خط حمله با خشونت بیشتری وارد عمل می شود و کمتر به قربانیان غیر نظامی بمباران ها توجه می شود. به گفته منابع، ولادیمیر پوتین خواستار یک پیروزی نظامی هر چه زودتر است و تصرف کی یف به یک اولویت تبدیل شده است.
وابستگی انگلیس به فساد الیگارشی روسیه
برای الیگارش ها در پایتخت بریتانیا فرش قرمز پهن کرده اند. ابرثروتمندان بی سر و صدا نزدیک به ۱۰۰٫۰۰۰ ملک در انگلستان و ولز خریداری کرده اند. ارتشی از دلالان، دفاتر اسناد رسمی، حسابداران و وکلا در سیتی لندن، که وال استریت بریتانیاست، به آنها کمک می کنند. این کارشناسان به الیگارش ها کمک می کنند تا دارایی های خود را در شرکت های خارجی ناشناس پنهان کنند. آنها الیگارش ها را در هزارتوی نظام مالی بین المللی راهنمایی می کنند و با ساکت کردن مطبوعات بریتانیا به این افراد کمک می کنند تا شهرت خود را حفظ کنند. موسسات آموزشی، موسسات خیریه، باشگاه های فوتبال، فروشندگان آثار هنری، شرکت های روابط عمومی و بخش هتلداری و رستورانداری به پول کثیف مسکو وابسته است.
پسرفت تاریخ و اروپای تحقیر شده
صلاح الدین خدیو در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: دیپلماسی قایق های توپدار بازگشته و تاریخ هم نشان داده همیشه سیر آن خطی نیست و برخی اوقات اسیر دوربرگردان های خطرناک می شود. درست است که نمی توان با قطعیت تمام پیامدهای گوناگون این حمله را از حالا پیش بینی کرد، اما یک نکته روشن است: اگر روسیه بدون مجازات در برود و قدرت های غربی نتوانند آن را به نقطه اول باز گردانند، جهان عملا به دوران صلح مسلح میان سال های ۱۸۷۱ تا ۱۹۱۴ بازگشته است.
پوتین، نبرد اوکراین، و روسیه ای که دیگر روسیه سابق نخواهد بود
سجاد کوچکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: روسیه پس از نبرد با اوکراین، دیگر روسیه سابق نخواهد بود؛ بنابراین بسیاری از معادلاتش در منطقه برهم زده خواهد شد یا مجبور میشود هزینههای سنگینی را برای اجرای بخشی از آنها پرداخت کند.
سیاستهای قاطع رئیس جمهور پوتین
گقارد منصوریان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: روسیه برای کنترل اوضاع و عدم دوری دو جمهوری از خود، اقداماتی هوشمند را پایه ریزی کرد، با رفرم سیاسی در ارمنستان در سال ۲۰۱۸ و تمایل پاشینیان به غرب، همچنین نگرش جمهوری آذربایجان به ترکیه و ناتو، تهدیدی بالقوه را به فرصتی بزرگ تبدیل کرد. و با حضوری به موقع و هوشمند بیش از ۲هزار نیروی نظامی و تجهیزات پیشرفته در منطقه قراباغ به عنوان نیروی حافظ صلح، مهر تاییدی بر حیات خلوت خود گذاشت تا سیاست های غرب گرایی عقیم شود.
برای محکومیت جنگ روسیه علیه اوکراین لکنت زبان نگیریم
علی موسوی خلخالی می نویسد: تعارف نکنیم، منطق حمله دولت ولادیمیر پوتین به اوکراین مشابه منطق حمله حکومت صدام حسین به کویت است. لکنت زبان نگیریم و بگوییم جنگ در هر حالتی محکوم است، چه مسبب آن امریکا باشد چه روسیه چه هر جای دیگر.
ده برداشت کوتاه از یک رویداد بزرگ
امیرهوشنگ کریمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: حمله برق آسا روسیه به اوکراین با توجه به ابعاد و مختصات آن یعنی کشور مهاجم به عنوان یک قدرت جهانی موازنه طلب، کشور قربانی به عنوان خط مقدم غرب در برابر روسیه، درگیری نظامی مستقیم در عرصه جغرافیای سیاسی اروپا، مجاورت منطقه نبرد با زیرسیستم های بحرانی در شرق و جنوب اروپا، غرب آسیا و حوزه بالتیک، ورود مستقیم مجموعه غرب به عرصه مناقشه با همه توان و ظرفیت سیاسی و امنیتی به جز کاربرد مستقیم نیروی نظامی؛ جملگی گویا و مؤید جهانی بودن بحران کنونی و دامنه دار بودن تبعات آن بر موازنه قدرت در سطح بین المللی است.
ضعیف نگه داشتن ایران، استراتژی همیشگی روسیه
حامد شفیعی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: روسیه میداند که بازگشت دوباره آمریکا به برجام و لغو تحریمها یعنی صادارت انرژی ایران به جای روسیه به اروپا، کاهش وابستگی ایران به روسیه و حضور سرمایهگذاران اروپایی در ایران. به همین دلیل روسیه نگرانی خود را بلافاصله در زمان اعلام از سرگیری مذاکرات برای احیای برجام به مسئولان ایرانی اعلام کرد و مسئولان ایرانی هم برای رفع نگرانی به روسیه رفتند. رفتار خاموش روسیه باعث شده تصویری وارونه را مشاهده کنیم. روسیه خود را رفیق و حامی مذاکرات نشان میدهد، در حالی که آمریکا بدخواه و زیادخواه است. همه اینها در یک چیز خلاصه میشود و آن تاکتیک رسانهای روسیه در حوزه افکار عمومی یعنی «فیک نیوز» است.
امیدواری مسکو به پایان سریعتر نبرد
بهنام وکیلی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: پوتین امیدوار است که جنگ بهزودی پایان یابد. چراکه جنگ هزینه زیادی برای مسکو دارد. ازاینرو به نظر میرسد ظرف مدت کوتاهی اعلام خواهد کرد که به اهدافی که قصد داشته دستیافته است. اما تا زمانی که اوکراین توانایی دفاعی داشته باشد و غرب بتواند فشار اقتصادی را بر روسیه تحمیل کند، این جنگ مطمئناً بیشتر ازآنچه پوتین امیدوار است ادامه خواهد داشت.
چرا قلعه روسیه با تحریم فرو نخواهد ریخت؟
علی مفتح در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: چند روزی است که جنگ روسیه علیه اوکراین شروع شده است. در مقابل، غرب هم جنگ اقتصادی خود را علیه مسکو آغاز کرده است. روسیه که همواره در برابر تهدید خارجی مقاوم بوده است، این بار با تلاش ایالات متحده و اروپا برای فروپاشی از داخل مواجه شده است. تلاشی که دولت روسیه برای رویارویی با آن کاملا آماده شده است. در این مقاله قصد داریم تا برنامه پیش دستانه مسکو در برابر حمله اقتصادی غرب را بررسی کنیم.
پوتین درمانگر احساسات سرخورده روس ها
سینا عمادی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: دوران حدود ۲۰ ساله ولادیمیر پوتین به عنوان رئیس جمهوری و نخست وزیر در سیاست روسیه گامی در جهت بازیابی اقتدار پدر سالارانه کمونیستی محسوب می شود، هر چند شرایط منطقه ای و بین المللی و حتی داخلی روسیه آن گونه نبود که بتوانند عرض اندام مقتدرانه ای را به مانند جنگ سرد داشته باشند.
سایه سنگین طیف عشاق و سینه چاک پوتین بر جریان رسانه ای و دیپلماسی کشور/ احتمال حذف روسیه از مذاکرات وین تا چه اندازه جدی است؟
احمد نقیبزاده در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی ضمن تاکید بر این نکته که طیف عشاق و سینه چاک پوتین سایه سنگینی بر جریان رسانه ای و دیپلماسی کشور با هدف تطهیر و مشروعیت بخشی به تجاوز روسیه به خاک اوکراین دارند، پیرامون تاثیر تداوم و تشدید جنگ اوکراین بر مذاکرت وین بر این باور است که این جنگ می تواند بستر را برای ایجاد بست کامل در مذاکرات و شکست احیای برجام فراهم کند. چون در این شرایط قطعاً پوتین به هیچ عنوان تمایلی ندارد مذاکرات وین به نتیجه برسد.
واقعیت های جنگ اوکراین
حسن فتاحی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: این ایده موهومی که کاریزمای پوتین با تهاجم به اوکراین افول خواهد کرد نیز چندان قرین عقلانیت به نظر نمی رسد. پوتین با اوکراین قدرتمندتر و موجه تر از ناشکیبایی در معامله گری از پوتین با سقوط اوکراین به دامان ناتوست. پوتین برند عقب راندن مجموعه غرب است و جنبه اقتصادی قدرت روسیه بدون اوکراین بیشتر تضعیف می شد و قدرت نامتوازن روسیه و متغیرهای این عدم توازن بویژه کاهش قدرت اقتصادی و نرخ رشد جمعیت چیزی نیست که مقامات مسکو از آن بی خبر باشند.
فلسفه و تاریخ دروسی که پوتین نمی داند
عبدالرحمن ولایتی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: جناب پوتین که در اشل شخصیتی خود یک رئیس دولت متفاوت و منحصر محسوب می شود بیشتر یادآور رهبران حکومت های عصر امپراطوری است که اگر کمی به خود زحمت داده و مباحث شیرین فلسفه را ورق زده بود قطعا با تورق فصل نظریات هگل در می یافت که هستی مقدس است و در حال زایش و هیچ اجزائی از هستی نیست که فرم انجماد و ثابت خود را حفظ کند و در این بین مفاهیم حکومتی و سیاسی و بین المللی نیز از این قاعده دیالکتیک هگل پیروی می کنند.
بازی بزرگ جهانی و بحران اوکراین
مجتبی عبدالجواد در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آمریکا با حیله گری و ظاهرسازی عادی و مثلا دموکراتیک، تهاجمی استراتژیک را علیه روسیه آغاز کرده به نحوی که روسیه وادار به واکنش تهاجمی برای اشغال خاک اوکراین شود و در مقابل "لشکر رسانه ای ناتو" روایت مظلومیت خود و ناشکیبایی حریف را وارد اذهان جهانیان کنند. می توان گفت ناگزیر ساختن پوتین به اتخاذ تصمیم برای اشغال اوکراین، افتادن وی در تله ای است که آمریکا برای کرملین جهت امنیتی کردن محیط پیرامون این کشور پهن کرده است.
اوکراین قربانی اشتباهات محاسباتی
مهران کرمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: پیامدهای اشغال نظامی کشور بزرگی مثل اوکراین برای روسیه و اروپا هر چه باشد، اصل اجتناب پذیر بودن این وقایع را نمی توان از نظر دور داشت که اشتباهات محاسباتی یک رژیم سیاسی و نخبگان درس ندیده، متوهم و بیتجربه آن میتواند سبب وقوع دومینووار حوادثی باشد که قاعده و زمینه بازی را برای مدت زمان نامحدودی بر هم زند.
چرا دولت رئیسی در قبال تجاوز روسیه از پوتین حمایت کرد؟
ابوالقاسم دلفی در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی ضمن تاکید بر این نکته که جنگ اوکراین می تواند یک فرصت مغتنم برای صادرات گاز ایران به اروپا را در اختیار کشور قرار دهد، پیرامون انتقادات وارده به عملکرد سیاست خارجی دولت سیزدهم در قبال تجاوز روسیه به اوکراین بر این نکته تاکید دارد که اگرچه سیاست نگاه به شرق و گسترش روابط با روسیه و چین در همین دولت سیزدهم تغییر معناداری پیدا کرده است، اما این تغییر معنادار و پررنگ شدن سیاست نگاه به شرق طی همین چند ماهی که از عمر دولت رئیسی می گذرد لزوماً به این معنا نخواهد بود که ایران باید هر اقدامی را که روسیه و چین انجام دهند مورد تایید و حمایت قرار دهد و آن را بپذیرد.
دولت رئیسی باید سیاست خارجی عقلانی، هوشمند و منعطف در قبال جنگ اوکراین اتخاذ کند
عبدالرضا فرجی راد در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی بر این نکته تاکید داشت که اگرچه تداوم و تشدید بحران اوکراین می تواند آثار و تبعات مخربی بر مذاکرات وین داشته باشد، اما به طور قطع و صددرصدی نمیتوان عنوان کرد که جنگ اوکراین عملاً باعث شکست و بنبست مذاکرات وین خواهد شد.
پوتین دست به ماشه منزوی تر از همیشه!
سید وحید کریمی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی تصریح کرد که بعد از مهندسی شدن پروسه انتخابات و تحقق حکومتی دیکتاتور، توتالیتر و غیر دموکراتیک در روسیه با هدف تداوم حکومت پوتین عملاً مسیر انزوای دیپلماتیک وی سال ها است که شکل گرفته، اما با این وجود پوتین با علم به اینکه اگر در قبال اوکراین دست به ماشه شود منزوی تر از گذشته خواهد شد این جنگ را آغاز کرد.
بحران هویت مرگبار روسیه
کارل بیلت در یادداشتی می نویسد: هنوز صحبتی را که ده ها سال پیش با صدراعظم سابق آلمان هلموت کهل، دولتمردی آگاه به تاریخ اروپا داشتم، به خاطر دارم. وی در بحث درباره لوکزامبورگ خاطرنشان کرد که آلمان امن است زیرا حتی کوچکترین همسایه آن را به عنوان یک دوست نزدیک می بیند. آلمان با گذشته خود کنار آمده است اما روسیه نه! تا زمانی که این اتفاق نیفتد، تمام اروپا، به ویژه خود روسیه، همچنان رنج خواهند برد.
معماران تجزیه اوکراین
ولادیسلاو سورکوف، دستیار سابق رئیس جمهوری روسیه که یکی از معماران گروه های جدایی طلب در شرق اوکراین بشمار می رود، معتقد است: روسیه معاصر نمی تواند در مرزهای شکل گرفته در سال ۱۹۱۸ بعد از امضای معاهده صلح امضا شده با آلمان در برست باقی بماند. سورکوف این اندیشه را در مقاله خود با عنوان «چشم انداز مه آلود دنیای زشت» در فضای مجازی در ۱۵ فوریه مطرح کرد.
اوکراین لوبیای سحرآمیز سیاستگذاران درمانده و یادآور سرزمین گالیور برای پوتین
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ماجرای اختلاف میان روسیه، اوکراین و قدرتهای غربی، مصداقی از کارتون گالیور است که به سرزمین لیلیپوت میآید و مردم لیلیپوت از وی میترسند اما در نهایت با یکدیگر مصالحه میکنند و گالیور در خدمت لیلیپوتها قرار میگیرد. پوتین همان گالیور است که اکنون قصد ورود به لیلیپوت یعنی اوکراین را دارد. البته این پایان ماجرا نیست، زیرا اوکراین مانند دروازهای بسیار بزرگ برای روسیه است که به قلب اروپا کوچک بازگردد.
مدیریت مالی
۱-روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد. اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.
این گفت و گو در جلوی ناشکیبایی در معامله گری خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.
تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟
اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد.
لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد.
به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!
و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است….
و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است.
نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
۳ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد.
۲-داستانی است درمورد اولین دیدار “امت فاکس”، نویسنده و فیلسوف معاصر، از آمریکا، هنگامی که برای نخستین بار به رستوران سلف سرویس رفت.
وی که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با این نیت که از او پذیرایی شود.
اما هرچه لحظات بیشتری سپری میشد، ناشکیبایی او از اینکه میدید پیشخدمتها کوچکترین توجهی به او ندارند، شدت گرفت.
از همه بدتر اینکه مشاهده میکرد کسانی که پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.
وی با ناراحتی به مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود، نزدیک شد و گفت: من حدود بیست دقیقه است که در ایجا نشسته ام بدون آنکه کسی کوچکترین توجهی به من نشان دهد. حالا میبینم شما که پنج دقیقه پیش وارد شدید، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اینجا نشسته اید! موضوع چیست؟ مردم این کشور چگونه پذیرایی میشوند؟
مرد با تعجب گفت: اینجا سلف سرویس است، سپس به قسمت انتهایی رستوران، جایی که غذاها به مقدار فراوان چیده شده بود، اشاره کرد و ادامه داد به آنجا بروید، یک سینی بردارید هر چه میخواهید انتخاب کنید، پول آنرا بپردازید، بعد اینجا بنشینید و آنرا میل کنید!
امت فاکس که قدری احساس حماقت میکرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی میز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعیتها، شادیها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی که اغلب ما بی حرکت به صندلی خود چسبیده ایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ایم از اینکه چرا او سهم بیشتری دارد که هرگز به ذهنمان نمیرسد خیلی ساده از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است، سپس آنچه میخواهیم برگزینیم.
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد، به دلیل آنست که شما هم چیز زیادی از او نخواستهاید
فرآیند «دیدن»
یکی از ابزارهای بیان معرفت، دانش و احساس انسان، هنر است. هنر در گذر زمان، مانند هر پدیده انسانی دیگر، تحول یافته و متناسب با زندگی اجتماعی انسانها از گوناگونی ویژهای برخوردار شده است. نخستین فراگرد هر تلاش هنری، حس زیبایی فردی و بیان آرمان انسانی است که هر هنرمند در برخورد با پدیدارهای زندگانی به صورت نوا، نغمه و نقش تجسم مییابد.
هنر تجسمی و طراحی را میتوان دیرپاترین تلاش آدمی در بیان راز و رمز تاریخ تمدن، تفکر، تدبیر، باور، عادت و عشق انسانی به حساب آورد. هنگامی که به یک طرح و نقاشی نگاه میکنیم اول، چشمهای ما و سپس ذهن و ضمیر ما به دنبال مفاهیم پنهان در رنگها و شکلهای گوناگون دلانگیز به حرکت درمیآید. پیدا شدن مفاهیم یعنی شکلگیری بینش و درک ما از ابعاد رنگها و شکلهایی که در حقیقت، آن نقاشی را به وجود آوردهاند. آیا از خود پرسیدهاید چرا به نقاشیهای نوین دل بسته یا از آنها دلگیر شدهایم؟ برای این نیست که میخواهیم زندگی خود را متنوعتر کنیم؟ برای این نیست که میخواهیم چیزی به سرمایه زندگانی خود بیفزاییم و آن را ارزشمندتر و پربارتر سازیم و در آخر بیشتر از زندگانی و ثروت لایزال الهی بهره بگیریم و لذت ببریم؟ آنچه از نقاشیهای نوین زمان حال استنباط میکنیم در واقع، تفاوتها، تنوعها و تنازعهایی است که در زندگی پیچیده و در حال دگرگونی دم به دم امروز ما صورت گرفته است. هرچه این عوامل پیچیدهتر، متفاوتتر و نوتر باشد، احساس، ادراک و روانشناختی ما از آنها دشوارتر خواهد بود. البته این را هم بگوییم که نقاشیهای نوین زمان حال، میتوانند در اصل و بنا به وظیفه و کارکرد درست هنریشان، دیدگاههای گسترده و تابناکی را پیش روی جهانیان بگشایند. به شرطی که هنرمندان نقاش ما در ابتدا تقوا، تقدس و تعهد هنری خود را در همه ابعاد انسانی داشته باشند، به شرط آن که نقاشی برای آنها ابزار تفاهم و تکامل حیات فردی و اجتماعی باشد. اگر یک نقاش، مخاطب خود را به آسانی به فهم و درک درست هستیشناسانه برساند، به وظیفه مهم هنری و انسانی خود صادقانه عمل نکرده است. البته این را هم بگوییم که برای دیدن هر گونه نقاشی باید بصیرت، معرفت و بینایی خاصی داشت؛ بصیرتی که بر پایه معرفتی آگاهانه و عالمانه شکل گرفته باشد. زیرا خود فرآیند «دیدن» در قلمرو طراحی ـ هنری که کمتر با واژه سر و کار دارد ـ میتواند نوعی هنر به حساب آید؛ یعنی هنر دیدن، هنر خوب دیدن.
با آن که برخی نقاشیهای نوین، کیفیت برجستهای دارند و اندیشه و عقیده والا و خاصی را القا و تبلیغ میکنند؛ مانند پوسترهایی که در خیابانها و نمایشگاهها میبینیم یا کاریکاتورهایی که در روزنامهها، هفتهنامهها و مجلههای تخصصی هنر ارائه میشوند و تصویرهای دیداری دیگر و. نقاشیهای نوین، چیزی را به ما یادآوری میکنند که ممکن است برای همه لذت دیداری یکسانی را به وجود نیاورد؛ از این رو فهم هدف نقاش از تصویر کردن و به نقش درآوردن پدیدههای زندگی امروزی بسیار اهمیت دارد. پرسشهایی در این باره مطرح میشود که همه به بهره نگرفتن هنرمند از طبیعت و طراحی در نقاشی دلالت میکنند. چرا یک نقاش فقط از یک رنگ و یک طرح ویژه بهره جسته است؟ چرا نقاش دیگری به رنگ و زمینه دیگری بیشتر توجه کرده است؟ به چه منظور، محتوای نقاشیهای زمان حال شکل خاصی گرفتهاند؟ پاسخ این پرسشها و پرسشهای همانند دیگر، ما را در شناخت و درک هنر طراحی در جهان معاصر و فهم هر چه زودتر نقاشیهای نوین یاری میرساند. نکتههای دیگری که باید در این باره یادآور شد، این است که نقاشی، هنری گفتاری نیست؛ نقاشی، هنری بصری و دیداری است و باید از راه چشم، دل، درون و درک فهمیده شود. از این رو ارزش ویژهای دارد و باید در جهان معاصر، متناسب با شیوه زندگانی زمان حال ما تکامل یابد. نقاشان جهان معاصر را در واقع میتوان کاشفان نو و نوآوران هنر طراحی نوین نامید. مطالعه و بررسی دقیق تاریخ صد ساله گذشته این هنر برای فهم و لذت بردن از آن بسیار ضروری است. ارزیابی سیر تکامل این هنر تا به امروز و زمان حال میتواند برای نقاشان نوپا و جوان ما بسیار آموزنده و راهگشا باشد و به یقین، بدون این کار، هدف هنرمند و نقاش همچنان در پرده ابهام باقی میماند و مخاطب به درک و فهم درستی از نقاشی نوین دست پیدا نخواهد کرد. ارزش واقعی یک نقاشی نوین در این است که ببینیم چه اندازه با زندگانی زمان حال خود پیوند و ارتباط منطقی یافته است.
آیا نقاشیهای نوین زمان حال، پیوندی راستین با مسائل و دشواریهای زندگانی امروز ما دارد؟ آیا در نقاشیهای زمان حال ما، اثری از طبیعتگرایی و طراحی در حد ضرورت به چشم میخورد؟ آیا میتوان در نقاشیهای نوین، آثاری از اسارت و آزادی، آشتی و قهر، دیانت و بیدینی، غم و شادی و دیگر فضاهای بومی و غیربومی مشاهده کرد؟
هنگامی که یک نقاش قلم به دست میگیرد، باید چنان با اعتقاد و ایمان ناب و ریاضت و مهارت تام، حالتها و کیفیتهای زندگانی را تصویر کند که در یک لحظه، قاب نگاهها را از اجزای وزن و فضا و هماهنگی رنگها و خطها، پر و دلها و درونها را پاک و مجذوب خود کند؛ تا آنجا که بیننده با نگاه کردن به نقاشی او به تزکیه عارفانه برسد و حضور بیشتر آفریننده رنگ و نقش ازلی را هر چه زودتر احساس کند. طراحیهای استادان بزرگ، نشاندهنده دلبستگی، عشق و احساس عارفانه آنان به آفرینش، گلها، دشتهای سرسبز، رودخانههای خروشان، درختهای بلند و آبشارهای زیبا و چهرههای انسانی بیهمتا و همه چیزهایی که ما به آن طبیعت مینامیم، است. آنچه یک نقاش همواره باید در نظر داشته باشد، ارزشها و اعتبارهای انسانی است. این ارزشها و اعتبارهاست که هنر طراحی را از پیکرسازی و دیگر هنرها جدا میکند. آنچه در نقاشیهای نوین زمان حال کمتر میبینیم، لحظههای ناب شهودی و تفکر پاک آنی انسانی است؛ چیزی که بیشتر در طراحی و طبیعتگرایی استادان بزرگ مدنظر بوده است و متاسفانه امروزه، جای طراحی واقعی را در نقاشیهای نوین کمرنگ یا خالی میبینیم. شاید علت این باشد که هنرمندان نقاش ما، از طبیعت و زیستگاه بومی و طبیعی خود دور مانده و به زندگی صنعتی و ماشینی جهان معاصر سرگرم شده و عادت کردهاند. آنچه باید بدانیم این است که طراحی در اصل با زندگی و جهان تمدنی و جلوههای گوناگون زیستی آن در پیوند است و نقاشان زمان حال ما فرصت تامل، تجربه و تدبیر این هنر مقدس را پیدا نکردهاند. نزدیک شدن به زندگانی غربی و فریفته جلوههای رنگارنگ زندگی نوین جهان به اصطلاح پیشرفته شدن، عامل دیگری است که انگیزه اصلی و ضرورت هنری را در آنان تغییر داده و نگاه آنان را از عمق و روح دانایی و معرفتشان به سطح زندگانی روزمرهشان منحصر کرده است؛ اینگونه است که ما هر چه به زمان اکنون خود نزدیک میشویم، بازتاب احساس طبیعت و ملیت را کمتر در طراحیها میبینیم.
یکی دیگر از علتهای توجه نکردن نوگرایان نقاش ما به طراحی، بیحوصله بودن و ناشکیبایی آنان در آموختن رمز و رازهای طراحی ایرانی است. طراحی ایرانی، یکی از دشوارترین هنرهای شرقی است و آموختن آن به ریاضت خاص و فراگرفتن نکتهها و دانش و علم خاص این هنر مانند: زمینهسازی، درهمآمیزی رنگ، شیوه کار کردن با قلممو و ایجاد هماهنگی و تناسب تصویری و طرحریزی بسیار نیاز دارد و یک نقاش امروزی، زمان و فرصت مشاهده، معاینه و بازنمایی دقیق و صادقانه آفرینش حیات طبیعی خود را ندارد؛ از اینرو، محتوای بیشتر نقاشیهای نوین زمان حال ما، فردی و غیرانتزاعی و بیشتر در خور فروش و داد و ستد بازارهای سودآور هنری جهانی است. اگر بپذیریم که یک نقاش، یک انسان است و مانند انسانهای دیگر، مشکلات و دشواریهای خود را دارد؛ اگر بپذیریم هنر نقاشی در روند پیشرفت اجتماعی باید به صورت یک ضرورت اجرا شود و این ضرورت در عالمی که محضر پروردگار است تصویر شود، هر نقاشی و هنر طراحی میتواند خرد جمعی جامعه انسانی را بیدار کند و حقیقت حیات آدمیان را در جهان بیمناک و تیره و تار زمان حال بنمایاند و همه جهانیان را به همآیی، همراهی و هماندیشی فراخواند. انشاءالله.
ناشکیبایی در معامله گری
مجسمه يك گاو بزرگ در مقابل يك خرس تنومند. اين دو نماد اكنون در ادبيات بورسهاي جهاني نماينده دو تفكر و دو ديدگاه و برداشت از وضعيت بازار سرمايه است. نماد گاو يا «بازار گاوي» شرايطي است كه در آن سرمايهگذاران و سهامداران انتظار رشد شاخص بازار و قيمتهاي سهام را دارند و در واقع برداشت آنها از وضعيت كلان اقتصاد، مثبت بوده و روند رشد قيمتي را پيشبيني ميكنند. سرمايهگذاران صاحب اين عقيده را اصطلاحا در بورسهاي بينالمللي «گاو» ميگويند. گاوها در اين شرايط، نقدينگي خود را به سمت خريد بيشتر سهام گسيل داشته و سبد سهام خود را وزين ميكنند. در پرانتز و در ابتداي اين نوشتار بايد گفت متاسفانه به دليل كمي ارتباط فعالان بورس كشور با بازارهاي بينالمللي، اصطلاحات رايج بينالمللي در فضاي داخلي بورس ما عموميت و گسترش نيافته است و اين اصطلاحات علاوهبر نامتعارف بودن، گاه تعبير به توهين نيز ميشود به طوري كه در بورس تهران، نميتوان از سرمايهگذاري پرسيد كه: «شما گاو هستيد يا خرس؟» اما ديگر چارهاي نيست. بنابر عرف تثبيت شده بينالمللي، بازار يا گاوي است يا خرسي و سهامداران غالبا يا گاو هستند يا خرس و البته حيوانات ديگري نيز در اين مزرعه وجود دارند، مانند: جوجه (بسيار محافظهكار و بسيار كمريسك) و خوك (بسيار ريسكپذير، حريص، ناشكيبا و سودجو). همان گونه كه بازار از شرايط «گاوي» به خرسي قابل تبديل است، سهامداران نيز ممكن است در برههاي «گاو» بوده و در مقطعي «خرس». اما «بازار خرسي» شرايطي است كه در آن شرايط اقتصادي نامناسب است و عوامل منفي تاثيرگذار بر اقتصاد، فراوان ديده ميشود كه در اين شرايط انتظار سرمايهگذاران، كاهش قيمت سهام و شاخص بازار است. به طور خلاصه ميتوان گفت شرايط خوشبيني، شرايط «بازار گاوي» و شرايط بدبيني، شرايط «بازار خرسي» است. به نظر ميرسد اين نمادها با پيشينه طولاني مدت منشعب از اقتصاد مبتنيبر كشاورزي گذشته دور ايالاتمتحده بوده است كه در آن «گاو» نشانه رونقبخشي و رونقدهي و «خرس» عنصر ويرانگر مزارع معرفي شده بود.
تأثیرات آموزش صلح بر کودکان سوری
برقراری صلح پایدار و مثبت نیازمند فرهنگ حقیقی حقوق بشر است و کودکان و جوانان نقش مهمی برای رسیدن به این هدف بازی میکنند.
خبرگزاری مهر: واژه صلح چیزی بیش از نبودن جنگ است. جامعهای که بر پایه تهدید و خشونت بنا شود هرگز نمیتواند صلح آمیز باشد.
«جان گالتانگ» پژوهشگر نروژی بر این باور است که «صلح مثبت» باید بتواند کشمکشهایی مانند توزیع نابرابر منابع، تبعیض و عدم توازن قدرت را برچیند.
برقراری صلح به معنای پرهیز از جنگ نیست بلکه دست یافتن به آزادی، حقوق و برابری است. قحطی، خشکسالی، بیماری، نابرابری، فقر، نژاد پرستی، خشونت سازمان یافته، استعمار و ناشکیبایی برای صلح تهدید محسوب میشوند.
بنابراین، برقراری صلح پایدار و مثبت نیازمند فرهنگ حقیقی حقوق بشر است. کودکان و جوانان نقش مهمی برای رسیدن به این هدف بازی میکنند.
ابزار لازم برای ایجاد تغییر مثبت باید به کودکان داده شود. کودکان باید به حقوق انسانی خود آگاه باشند و برابری، عدالت، آزادی و دوستی را درک و تمرین کنند. به آنها باید آموخت که چگونه دست در دست هم میتوانند جهان بهتری بسازند. مشارکت کودکان و جوانان برای رسیدن به صلح بسیار مهم است، زیرا کودکان راههای نوآورانه تری پیشنهاد میکنند و انعطاف پذیری بیشتری در برابر تغییرات دارند. کودکان با جسارت بیشتر و علاقه وافر میتوانند آینده بهتری برای خود و نسلهای آینده بسازند.
آموزش صلح به فرآیند ترویج دانش، مهارت ها، نگرشها و ارزشهای مورد نیاز برای ایجاد تغییرات رفتاری گفته میشود که در آن کودکان، جوانان و بزرگسالان را توانمند میسازد تا مانع از درگیری و خشونت، چه به صورت فردی و چه ساختاری شوند، و اختلافات را به صورت صلح آمیز حل و فصل کنند؛ و شرایطی را ایجاد کنند که به صلح میانجامد، چه در سطح فردی، بین فردی، درون گروهی، و چه در سطح ملی یا بین المللی.
آموزش صلح تنها منحصر به کشورهایی که درگیر کشمکشهای مسلحانه و یا شرایط اضطراری هستند نمیشود. همه جوامع باید به آن توجه کنند، زیرا ماندگاری تغییرات رفتاری در کودکان و بزرگسالان تنها در طول زمان رخ میدهد، آموزش صلح موثر ضرورتا یک فرایند طولانی مدت است، نه یک مداخله کوتاه مدت. آموزش صلح اغلب در مدارس و سایر محیطهای یادگیری انجام میشود، اما در شرایط ایده آل لازم است در بر گیرنده تمام جامعه باشد. یونیسف در دستور کار «ضد جنگ» خود درباره وضعیت کودکان جهان (۱۹۹۶) اعلام میکند:
«.. اختلافات ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، اما خشونت اجتناب ناپذیر نیست. برای جلوگیری از چرخه پیوسته کشمکش ها، آموزش و پرورش باید به ترویج صلح و تحمل و تساهل و نه سوء ظن و نفرت بپردازد.»
مطالعاتی درباره نقش آموزش صلح در کاهش آسیب پذیری کودکان سوری و افزایش مقاومت آنها در برابر بکارگیری توسط گروههای مسلح و گروههای افراطی انجام شده است. موضوعات مختلف ارائه شده در این دورهها عبارتند از: تمایل نوجوانان به عدالت و انتقام، هنجارسازی خشونت، احساس تعلق و هویت، نبود دانش درباره گزینههای مختلف یا اندیشههای گوناگون، و اثرات آسیبهای روحی و روانی. پژوهشهای انجام شده نشان میدهند که آسیب پذیری بین نوجوانان سوری به خاطر نبود ابزارهای برآورده کردن نیازهای اساسی آنها است.
در موارد مختلف گروههای افراطی به خوبی این نیازها را برآورده میکنند. مهمترین عوامل آسیب پذیری کودکان و نوجوانان عبارتند از:
•پیشینه اجتماعی متضاد و تجربیات خشونت آمیز، آوارگی، آسیبهای روحی و روانی و مرگ خویشاوندان
•محروم بودن از نیازهای روانی فردی برای داشتن کارآیی، خودمختاری و هدفمندی
•تضعیف زیرساختهای آموزشی و فرصتهای یادگیری
بازپروری کودکان با هدف قرار دادن همزمان همه عوامل آسیب پذیری امکان پذیر است. پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که عوامل اصلی موثر در بازپروری عبارتند از:
-منابع جایگزین و منابع مرتبط با معیشت خارج از گروههای مسلح (بخشیدن حس هدفمندی و کرامت به افراد).
-دسترسی به آموزش جامع، کامل و با کیفیت هم در سوریه و هم کشورهای همسایه.
-دسترسی به شبکههای اجتماعی پشتیبان، مثبت و انعطاف پذیر که میتواند پشتیبانی روانی، الگوهای زندگی و گزینههای توسعه هویت اجتماعی غیر خشونت آمیز را فراهم کنند.
-راههای جایگزین فعالیتهای کاری و رفتارهای غیر خشونت آمیزی که به افراد حس خودمختاری و کنترل بر زندگی میبخشند و راههای شناخت تجربیات آنها.
آموزش صلح از راههای زیر باعث کاهش ریسک گرفتار شدن کودکان در دامان خشونت میشود:
•آموزش صلح با بهره گیری از پشتیبانی شبکههای اجتماعی خود به ایجاد فضای فیزیکی و عاطفی امن برای کودکان کمک میکند. شرکت کنندگان پس از ایجاد روابط مستحکم ترس ها، نگرانی ها، مشکلات و مسائل خود را با مربیان حرفهای مورد اعتماد در میان میگذارند و به الگوهای مثبت دسترسی پیدا میکنند. مربیان عادی سازی خشونت، احساس نومیدی و خشونت به عنوان آخرین راه چاره را به چالش میکشند.
•آموزش صلح به کودکان سوری کمک میکند تا غم و اندوه خود را مدیریت کنند، کشمکش و درگیری موجود را درک کنند، و احساسات نیرومندی مانند حس انتقام و بی عدالتی را مدیریت کنند.
با پشتیبانی از رفاه و بهداشت روانی مثبت میتوان به کودکان کمک کرد تا با شرایط بد سازگاری پیدا کنند و راهبردهای مقابله با آنها را در خود توسعه دهند.
این کودکان پس از دورهها نشانههای بهبود رفاه روانی از خود بروز میدهند، خشونت و رفتار تخریبی کمتر و ثبات رفتاری بیشتری از خود نشان میدهند و با اعتماد به نفس بیشتری با مشکلات دست و پنجه نرم میکنند. آنها با دیگران بهتر همکاری و تعامل میکنند و نگاه مثبت تری دارند.
دورههای آموزش صلح روی جلوگیری از تداوم خشونت، افسردگی، خشم، آسیب به خود، و بی ثباتی خانواده و جامعه، از بین بردن غم و اندوه در کودکان و ایجاد ثبات روانی در آنها متمرکز شده اند.
کمک به کودکان برای در دست گرفتن کنترل زندگی و آینده پیش نیاز توسعه اعتماد به نفس و قدرت بخشیدن به آنها است. کودکان سوری که در فعالیتهای اجتماعی و روانی شرکت نمیکنند در مواجه با پیشنهاد استخدام از سوی گروههای تروریستی آسیب پذیرتر هستند. این کودکان برای برآورده کردن نیازهای خود به این گروهها روی میآورند.
•فعالیتهای آموزش صلح افراد را از پیشینههای مختلف گردهم میآورد و احترام، همدردی و درک متقابل را در آنها توسعه میدهد. روابط تازهای بین افراد با نظرات مخالف شکل میگیرد و آنها یاد میگیرند که با وجود تفاوتهای اعتقادی چگونه با یکدیگر کار کنند. پروژههای آموزش صلح بخشهای گوناگون جامعه را گردهم میآورند و فضای آشتی برقرار میکنند و شالوده پاسخ گویی به شکافهای درون گروهی را پی ریزی میکنند و شبکههای دوستی بین شرکت کنندگان شکل میگیرد و حتا افراد با اقدام مشترک میکوشند جوامع خود را بهتر کنند. پیامد عمده افزایش سطح همدردی است. کودکان نقاط مشترک با همدیگر را شناسایی میکنند و بر تفاوتها ارزش قائل میشود. بنابراین، این کودکان میتوانند پاسخ گویی درستی به موضوعات مورد کشمکش داشته باشند و پیامدهای بهتر و مثبت تری به دست آورند. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد سطح پذیرش و احترام بین افراد با نگرشهای مخالف و پیشینههای متفاوت افزایش مییابد. فعالیتهای آموزش صلح به کودکان میآموزد نیازهای دیگران را درک کنند.
•آموزش صلح راههای جایگزین خشونت را معرفی میکند و حقانیت خشونت را باطل میکند. شرکت کنندگان دانش و مهارت لازم برای مدیریت کشمکشهای زندگی روزمره را از راههای غیر خشونت آمیز کسب میکنند و دانش آنها از روشهای صلح آمیز برای حل مسائل افزایش مییابد. راه حلهای صلح عبارتند از: الف) تفکر انتقادی و توسعه مهارتهای غیر خشونت آمیز و سازشی؛ ب) توسعه راههای تازه برای درک موقعیتهای کشمکش؛ ج) مدیریت کشمکشها در زندگی روزمره؛ و د) مدیریت غم و انده و انتقام جویی.
•آموزش صلح از راه معرفی روشهای غیر خشونت آمیز برای درگیر شدن و انجام کنشهای اجتماعی نقش مهمی در بازپروری کودکان بازی میکند. پژوهشگران بر نیاز کودکان و نوجوانان به حس تعلق به سازمانها و خودمختاری تاکید میکنند، و این که در برخی موارد گروههای مسلح با معرفی ابزارهای خشونت به ارضاع حس هدفمندی در آنها کمک میکنند. برخی از روشهای آموزش صلح به کنش گری صلح آمیز، اقدامات و پروژههای اجتماعی میپردازند.
•برخی از پروژههای آموزش صلح دیدگاه گستردهای نسبت به آسیب پذیری از لحاظ آسیب پذیری اجتماعی و اقتصادی، آسیب پذیری در برابر سوء استفاده و استثمار، و همچنین آسیب پذیری بکارگیری توسط گروههای مسلح دارند. به طور کلی، همه روشهای آموزش صلح با کودکان و نوجوانان آسیب پذیر سر و کار دارند.
دیدگاه شما